قربانی لحظات

کسانی که در عشق کم نمی اورند.

قربانی لحظات

کسانی که در عشق کم نمی اورند.

برای استفاده از مطالب وبسایتم :

 

* اول باید از روی جنازه من رد شی!  
  * یادت باشه مثل مطالب سایتو ندزدی!  
  * مسئولیت حفاظت از وسیله نقلیه پارک شده در  SPA بر عهده صاحبشه!  
  * تا تمام قسمت های SPA را نگشتی بیرون نرو! و گرنه...  
  * اگر خسته شدی، یه سر برو قسمت سرگرمی ها!  
  * اگه دیدی سرعت اینترنت پایین بود، اینجوری کن!  
  * هر وقت لازم دونستی به SPA بنویسی، حتما با ایمیل اینکارو بکن!  
  *وقتی همه قسمت های SPA را دیدی و اینجوریروشن شدی، می تونی از SPA بری بیرون!  
  * دیگه الآن تو با SPA شدی، پس دیگه هر روز خود به خود به SPA سر می زنی!  

نظرات 1 + ارسال نظر
محمد علی خداپرست شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 02:35 ب.ظ http://www.mohammadali.blogsky.com

«بابا انار دارد»، بنویس! معلم می گوید و او به یاد می آورد دست های لرزان بابا هیچ اناری ندارد، میان شیارهای پینه بسته دستانش، جز رنج چیز دیگری نیست. معلم هجی می کند انار می شنود «فقر»؛ معلم می گوید: «نان دارد»، می داند که، دروغ است هیچ نانی ندارد، معلم می گوید: «آن مرد در باران آمد» می نویسد، آن مرد در باران رفت و هرگز نیامد.
داستان فقر، داستان کهنه ایست، فقر، دستان گشاده ای دارد که گاه بی هراس از در و دیوار یک خانه بالا می رود و تا سقف تحمل آدم ها، نفسگیر می شود. نه آدم ها شبیه همند و نه خواسته هایشان شبیه تر، آنقدر که همه دخترک ها به فکر چشمان عروسکند و پسرک ها در پی فهم تیر تفنگ؛ همه مردها زندگی را با تمام ابعادش برای چار دیواری خانه هایشان می خواهند و همه زن ها در آرزوی آنند که هیچ وقت فرزندانشان الفبای گرسنگی را نیاموزند،
فقر برای خیلی ها آشناست ....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد